ده سال است که او را ندیده ام.برحسب اتفاق یا عمد گذرم به خانه بی در و پیکرش نیفتاده است.در باید و نبایدهای کرونا فیلم یاد هند کرده است.خانه اش هنوز درب آهنین ندارد.جای سیاه چادری که زمانی مطبخش بود،آشپزخانه ای از جنس بتن و سیمان علم شده است.کودکان با لباسهای خاکی و موهای ژولیده دوره ام می کنند.من مهمان ناخوانده خانه شان شده ام.می خواهم که مادرشان را صدا کنند.دخترکی موفرفری به سوی اتاق می دود و پشت در بسته و رنگ و رو رفته ی اتاقک گم می شود.دیری نمی گذرد که
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت